در زبان آیات و روایت به سه کلمه برخورد می کنیم: ابتلاء، فتنه و امتحان.
این سه کلمه آیا یک معنا را می رسانند یا متفاوتند؟ شاید در نگاه کلی مفهوم کلی این سه کلمه یکی باشد. به عبارت دیگر این سه کلمه از کلماتی هستند که هر گاه جدا و هر یک به تنهایی ذکر شوند، یک معنای کلی دارند که به معنای اختبار و امتحان است.
اما آن گاه که با هم ذکر شوند، هر یک معنای متفاوتی دارند.
حال ببنییم تفاوت این سه کلمه چیست؟
فلسفه و هدف از ابتلاء تکامل است. به عنوان مثال در آیه می خوانیم که:
پس هدف از ابتلای ابراهیم به آتش تکامل بود؛
آن گاه که مأموریت یافت همسر و فرزندش را در صحرای خشک و بی آب و علف رها کند، هدف این بود که تکامل یابد؛ چرا که این امتحانها به نوعی ریاضت روح است، و روح انسان در این ریاضت ها پرورش بیشتری پیدا می کند؛ و سپس تقوای انسان نیز بیشتر می شود.
ایشان به ذبح فرزند مآموریت یافت, و چون از این آزمون سربلند خارج شد, خدا هزار پیامبر را در نسل وی قرار داد.
هم چنین خدا او را با کلماتی – که همان ولایت پنج تن بود- مورد ابتلا و آزمون قرار داد. او نیز به برتری آنان بر همه خلایق – و خودش- شهادت داد و تکامل بیشتری یافت, به حدی تکامل یافت که خدا او را به مقام امامت منصوب نمود.
پس در ابتلا هدف تکامل است, تا فرد قرب یافته و درجات بیشتری کسب نماید.
اما در فتنه هدف کاملا برعکس است. به عبارت دیگر خدا گاهی انسان را مورد آزمون قرار می دهد تا در امتحان سقوط کند. و در آیات قرآنی متعددی فتنه به امتحانی اطلاق شده است که افراد در آن امتحان سقوط نموده اند.
به عنوان نمونه آیه می فرماید:
این غزوه امتحانی بود که در آن این افراد سقوط نمودند و از این امتحان به فتنه تعبیر شده است.
یا مثلا در مورد داستان سامری و جریانی که پس از خروج حضرت موسی رخ داد, تعبیر به فتنه شده است.
خدا این گروه را امتحان کرد تا جوهره و حقیقتشان آشکار شود.
و حضرت موسی از خدا پرسیدند که خدایا گوسفند را سامری درست کرد, ولی و صدای آن از کجاست!؟ وحی آمد که ما آن صدا را تولید کردیم تا این گروه را امتحان کنیم.
پس به طور خلاصه فلسفه امتحان این است که اگر شخص خوب و بی غل و غشی باشد, تکامل یابد, که این امتحان ابتلاء است؛
و اگر در قلب شخص غل و غش است, جوهره و ذاتش مشخص شود که برای این فرد امتحان فتنه است.
و طبیعت امتحانهای الهی این گونه است که شخصی سربلند شود
حال سؤالی که مطرح است این است که چه باید کرد تا در این امتحان ها سقوط نکرد چگونه یک امتحان برای ما ابتلا و نقطه اوج باش, نه فتنه و نقطه سقوط؟ چگونه می توانیم از زندگی اهل بیت عصمت و طهارت برای این دوران که در امتحان غیبت قرار داریم بهره ببریم؟
در پاسخ می گوییم که دو بعد دارد:
از جمله دعاهایی که در روایات بر آن تأکید شده است, دعای غریق, تسبیحات حضرت زهرا و حضرت امیر علیهما السلام بعد از هر نماز است. روایت شده که تسبیح امیرمؤمنان هزار بلا را از انسان دور می کند که یکی از آن ارتداد و روی گرداندن از دین است. تسبیح ایشان به این ترتیب است: ده بار سبحان الله, ده بار الحمدلله, ده بار الله اکبر, و ده بار لااله الا الله بعد از هر نماز.
حضرت زهرا (س) در بیان علت سقوط مردم زمان خویش در آن فتنه و امتحان بزرگ به سه نکته (در خطبهی فدکیه) اشاره می نمایند:
مهمترین نکته این است که از همان ابتدا ریشه شیطان را قطع کنیم.شیطان در همان مرحله اول نمی تواند انسان را گمراه کند, بلکه قدم به قدم جلو می رود. در مرحله اول دنیا را در دید انسان زیبا می کند و انسان را به سوی این پرت گاه فرامی خواند. اینجاست که باید به سختی و قاطعیت جلوی شیطان ایستاد تا راه را بر او ببندیم. اگر در همین مرحله نتوانیم رو درروی شیطان بایستیم, در مراحل بعدی قدرت کمتر خواهد بود. از همان ابتدا باید را ه را بر شیطان بست و به او اجازه ورود نداد.
اگر انسان در این مرحله سستی کرد و حلقه به گوش شیطان شد, در مراحل بعدی سست تر عمل می کند.
شما را بلند کرد, دید سبک هستید. به خاطر همان پیروی های مکرر از شیطان نیروی ایمان در قلبهایتان کمرنگ شد, و خیلی راحت بازیچه دست او شدید. این جمله به مرحله تبعیت از شیطان در عمل و رفتاراشاره دارد.
آیت الله سیدمحمد رضا شیرازی می فرمودند: اگر انسان در تک تک لحظه ها نتواند به شیطان نه بگوید, در آن لحظات که انسان در ضعیف ترین حالت است, چگونه نه بگوید؟
به عبارت دیگر اگر انسان به شیطان الف را گفت, باید تا یاء رابگوید. اگر انسان در شرایط آسان نتواند با خواسته های شیطان مقابله کند, چگون در لحظات سخت و سرنوشت ساز مقابله نماید؟
به مرحله ای رسیدند که به جای اینکه محور خشم و شادی آنان بر محور خدا و اهل بیت قرار بگیرد, خشم و شادی آنان بر محور شیطان استوار شد. یعنی در مرحله نهایی در بعد احساسات و عواطف نیز تابع شیطان شدند.
مردم آ ن روزگار به اندازه ای در برابر ندای شیطان تسلیمم شدند که جز سه یا چهار تن همگی مرتد شدند.
نکته دیگری هم در امتحان وجود دارد این است که هر امتحان, چه در بعد مثبت چه در بعد منفی و سقوط بازتابهایی دارد. برای مثال
بنی اسرائیل امتحانهای زیادی شدند, از جمله امتحان نهر که خدا می فرماید:
در روایت آمده که کسی که تنها یک جرعه آب نوشید, هم سیراب شد, هم خدا حاجتها و خواسته های او را برآورده کرد, و هم سعید و خوش بخت شد؛
اما کسی که آب فراوانی نوشید, نه تنها سیراب نشد, بلکه تشنگی اش افزون شد؛ لبهایش سیاه گشت و حاجتهای دنیوی او نیز برآورده نشد.
و در روایت آمده که 60 هزار از آنان در این امتحان سقوط کردند, و تنها 313 تن سربلند خارج شدند, یعنی به عدد اصحاب بدر که با تعداد یاران امام زمان عجل الله فرجه الشریف برابر است.
اما تفاوت فتنه ای که در صدر اسلام رخ داد با فتنه های طول تاریخ این بود که در هر زمان بازتاب فتنه فقط به همان شخص اختصاص داشت, و تأثیرات منفی آن فراگیری و شمول نداشت. اما فتنه صدر اسلام و فتنه سقیفه فتنه ای است که بازتابهای منفی آن تا زمان ظهور امام زمان عجل الله فرجه الشریف ادامه دارد, و افق بشریت تا زمان ظهور ایشان تیره و تار شد. یکی از دلایل غمها و غصه های حضرت نیز همین بود که می دیدند به خاطر سستی و کوتاهی این افراد, بشریت و مسلمانان تا قیام حضرت با سختی ها و مشکلات دست و پنجه نرم خواهند کرد.
حضرت می دانستند که این ظلم چه بازتابهای منفی در طول تاریخ خواهد داشت. در بیان حال خویش فرمودند:
کمد یعنی اشد الحزن, یعنی غمی که بالاتر از آن غم وجود ندارد, نهایت اندوه؛
کرب: یعنی غمی که نفس گیر است, آنقدر بر سینه فشار می آورد که نفس تنگ شود؛
یکی از دردهای اصلی حضرت زهرا(س) و غصه های جانکاهش این بود که می دید که اکثریت مسلمانان به سمت آن حاکمیت غاصبانه رفتند و حضرت علی(ع) را تنها گذاشتند. حضرت در خطبه خویش خطاب به مهاجران و انصار اشاره می کنند که اگر اجازه می دادند این خلافت در مرکز و جایگاه خویش قرار بگیرد, بهترین زندگی تا روز قیامت برای انسان ها رقم می خورد. تمام جریاناتی که بعدها در مدینه روی داد, اباحه مدینه که چقدر کشته شدند, هدم کعبه, قضیه عاشورا و تمام شیعه کشی هایی که تا امروز ادامه دارد, زیربنای تمام انها در روز سقیفه ریخته شد. به همین جهت آن فتنه بزرگترین فتنه و مادر تمام فتنه هایی است که در تاریخ رخ داد.
الان است که نطفه تمام فتنه های تاریخ بسته شد. و حضرت از همین روی از گمراهی مردم غمگین بودند.
به حدی که با آن حال و وضعیت با آن همه درد و فشارهایی که بر ایشان وارد شده بود و توان راه رفتن را از حضرت گرفته بود، 40 شب امیرالمومنین(ع) او را به مرکبی سوار می کردند و به در خانه مهاجر و انصار را زدند در حالی که همه آنها ندای حق حضرت را شنیدند و خود را به نشنیدن زدند.
به همین اندازه بسنده نکردند و شکوه کردند که یا علی! به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز!
بدین ترتیب سقوط آنان در آن امتحان الهی بزرگترین سقوط بود, چنانکه خود حضرت فرمودند:
مرکز جهانی حضرت ولی عصر (عج)
نظرات شما عزیزان: